امروز : جمعه, ۱۹ خرداد , ۱۴۰۲ - 21 ذو القعدة 1444
محمدمهدی دادگو: دو تابعیتی بودن من کشف جدیدی نیست
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آرت گیل :
محمدمهدی دادگو یکی از داوران جشنواره سی و پنجم فیلم فجر در چند هفته اخیر درگیر حاشیه دوتابعیتی بودن و آرای هیات داوری بوده است. داز جمله این حاشیهها شایعه بی توجهی به فیلم «ماجرای نیمروز» به دلیل ترس دوتابعیتیها از سازمان مجاهدین خلق و رفتار برخی فیلمسازان اول مثل کارگردان «ویلاییها» در قبال لیست نهایی نامزدها بود. دادگو در گفت وگویی به بسیاری از این حاشیهها پاسخ داده است.
دادگو در ابتدای گفتوگوی خود با شرق به شرح و توضیح درباره اعضای هیات داوران جشنواره پرداخته و آنها را چهرههای تاثیرگذار سینمای ایران دانسته است. او در ادامه درباره نحوه داوری ۳۳ فیلم بخش مسابقه جشنواره سی و پنجم گفته: «تعداد فیلمها زیاد بود و نمیشد بعد از دیدن همه فیلمها، درباره فیلمها صحبت کنیم. چون ممکن بود جزئیات در خاطرمان نمانده باشد. ضمن اینکه کار هر کسی نیست جزئیات ٣٣ فیلم را به ذهن بسپارد. بنابراین بعد از دیدن هر فیلم، جلسهای درباره آن فیلم داشتیم. این مقیاسها گاهی خیلی جزئی بود.»
دادگو درباره کنایه برخی به داوران جشنواره که به دلیل انتخاب هایشان در بازیگری به «دوبین» بودن تشبیه شدند گفته: «به نظر میرسد برخی از آن دوستان تعمدا لنزی گذاشتهاند که داستان را گونهای وارونه ببینند! به نظرم اگر قدری به ساحت آینده سینمای ایران نظر میکردند، اینقدر تحقیرآمیز و توهینآمیز به سینمای ملی و عواملش نمینگریستند! به هرحال، در تمام این مدت کوشش ما این بود که کاملا ایزوله باشیم و ارتباطاتمان را با بیرون از سینما قطع کنیم و بدون «نامها» به ارزیابی «فیلمها» بپردازیم. ما فیلمها را تا انتهای عنوانبندی آخر آنها دیدیم.»
تهیهکننده «ناصرالدین شاه آکتور سینما» درباره چند نمونه از اعتراضات و ابهامات داوری جشنواره هم توضیح داده است. اول از همه نامزد شدن پیمان یزدانیان برای فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» در بخش موسیقی در حالی که این فیلم موسیقی متن ندارد: «موسیقی فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» فشرده و خلاصه «انتقال» حس فیلم در کوتاهترین زمان بود. معادل بازیگریاش را در فیلم «بوی کافور، عطر یاس» شاهد بودیم که خانم نونهالی در این فیلم یک سکانس کوتاه بیشتر بازی نداشت. اما برای همان زمان کوتاه جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل را دریافت کرد. البته نمونه جنجالی آن هم در تاریخ موسیقی جهان اثری از «جان کیج» است. معروفترین اثر او «چهار دقیقه و سیوسه ثانیه» است که در آن نوازندگان بدون نواختن حتی یک نت روی صحنه، سکوت میکنند و حاضران در سالن را به شنیدن صداهای داخل سالن مثل چرخش پرههای پنکه و… سوق میدهند!» او معتقد است بهترین موسیقی، موسیقیای است که با فیلم همراهی میکند و حتی به شکل مستقل در فیلم شنیده نمیشود. به گفته دادگو فیلم وحید جلیلوند حدود سه دقیقه و نیم موسیقی دارد که کاملا رسانای حس فیلم است و از نظر معدل آرای داوران، شایسته نامزدشدن بود.
دادگو به بحث لو دادن اسامی برندگان جشنواره سی و پنجم در بخش بازیگری توسط یک سایت سینمایی هم اشاره می کند. به گفته او داوران اعلام نهایی برندگان را از صبح تا ظهر روز اختتامیه انجام دادهاند و اصلا برندهای مشخص نشده بود که سایتی بخواهد آن را لو دهد: «این شگرد کورکورانه که چند نام و اسم اعلام میکنم با این قید که اینها برندگان قطعی هستند و اگر تغییر دهند در لجاجت با ماست! وگرنه باید همین باشد ولاغیر! به نظرم برای آن سایت سینمایی بازی برد- برد است. چون در هر صورت میتواند بگوید ما که نوشته بودیم! جالب است مخالفان سینمای ایران، در تمام عرصههای داخلی و خارجی به یک شیوه به تخطئه دست میزنند.»
یکی از مهمترین اعتراضهای جشنواره سی و پنجم متعلق به منیر قیدی کارگردان فیلم «ویلایی ها» بود. کارگردانی که در اولین تجربه فیلمسازیاش نامزد سیمرغ بهترین فیلمنامه شد اما به دلیل نادیده گرفته شدن فیلمش در باقی بخشها از نامزدی در جشنواره انصراف داد و حتی حاضر به دریافت جایزه استعداد درخشان نشد. دادگو درباره این اعتراض ابتدا به نکته جالبی اشاره میکند: «در تاریخ فرهنگ و هنر ایرانزمین هنرمندان بنام ما همواره از فروتنی و تواضع برخوردار بودهاند. نمونه معاصر ما، علی حاتمی است. حاتمی سبک و شیوه منحصری دارد که نشانه واقعی «سینمای ملی» است. در تمام سالهای جشنواره فجر هرگز به او سیمرغی تعلق نگرفت! سینماییای مانند «حاجی واشنگتن»، «کمالالملک»، «مادر» و« دلشدگان» را حتما دیدهاید. اعتراضی از او شنیدهاید؟ فروتنی هنرمندانه و شناخت جایگاه «خود» در تاریخ سینما موجب شد که «حاتمی» به سینمای ملی اعتبار دهد نه سینما به «او». متأسفانه نسل جدیدی از راه نرسیده با یکی دو اثر، که البته دارای امتیازاتی است، همهچیز را با هم میخواهد. البته «اطرافیان» هم بیتأثیر نیستند!»
او در ادامه با انتقاد از رفتار منیر قیدی به نامزد شدن این فیلم در چند رشته اشاره کرده و گفته وقتی فیلمی، فیلم اول است نباید انتظار داشته باشد در همه رشتهها برنده سیمرغ شود. دادگو درباره شبهه ای که برای اعتبار جایزه استعداد درخشان وجود دارد هم گفته: «درباره این جایزه لطفا همان آییننامه جشنواره را که هنگام تقاضای شرکت در جشنواره امضا کردهاند، بار دیگر بخوانند. در آن آییننامه به سیمرغ بلورین بهترین استعداد درخشان (فیلم اول) صریحا اشاره شده. پس مندرآوردی نیست!! بازار اعتراضات غیرمنصفانه به همراه استدلالهای عجیبوغریب و غیرمستند امسال رواج بیشتری داشت.»
اما به زعم خیلی مهمترین بخش حواشی جشنواره فجر نادیده گرفتن فیلم «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمدحسین مهدویان است. بحثی که باعث شد بهروز افخمی در برنامه هفت دو تابعیتی بودن داوران و ترسیدن آنها از اقدامات متقابل سازمان مجاهدین خلق، که فیلم مهدویان به دوره حملات مسلحانه این گروهک در سال ۶۰ میپردازد، را دلیل اصلی این بی توجهی دانست. اظهار نظری که حاشیه هایش برای سازمان سینمایی و هیات داوران هنوز هم ادامه دارد.
دادگو در این مورد مفصل حرف زده است. او با اشاره به اینکه معتقد است این هجمه از قبل برنامه ریزی شده و در ادامه هتک حرمت سینمای ملی بوده، فیلم مهدویان را اثری جذاب و جسور دانسته و حتی گفته به دلیل حرفهای بودن آن، طولانیتر و کاملتر از سایر فیلمها داوری شده است. دادگو اتهامات وارد شده به هیات داوران در این بحث را قبول ندارد: «این اتهام که طرح شد قصدی جز ارعاب نداشت. مانند همان موضوع اعلام نتایج یک روز قبل از داوری نهایی! معدل رأی داوران درباره این فیلم در پایان نمایشهای داوری «بهترین فیلم» بود، همان آرا اعلام شد. در کلاس درس هم شاگرد اول که معدل کلاش از همگان بالاتر است، لزوما در همه دروس ممتاز نیست! بهترین فیلم یعنی بالاترین معدل. الباقی نقد نیست نوعی بهانهگیری است.تعداد نامزدها و سیمرغها و بهویژه سیمرغ بهترین فیلم نمایانگر نظریه نهایی داوران بود؛ نظریهای که نه تحمیل شد و نه در حوزه شجاعت یا ترس و ارعاب معنادار است!»
اما دادگو درباره مبحث دوتابعیتی بودن تنها در مورد خودش صحبت میکند و معتقد است این موضوع ربطی به علاقه قلبی آدمها به کشورشان ندارد: «اکثریت ایرانیان خارج از کشور (که شما دوپاسپورته! و… مینامید) افرادی شریف، دانا و متخصص هستند. سالها گذشته است. نسلهای دوم و سوم ایرانیان هنوز درونمایه و نماد ایرانیبودن خود را حفظ کردهاند؛ زبان فارسی عشق به تاریخ ایران و ایرانِ امروز. انگار که ایرانیبودن کاملا «موروثی» است. هر جای جهان که ایرانی پاکنهاد وجود دارد همانجا ایران است. چرا آنان را میترسانید؟ و از چه چیز؟ و با چه مقصودی؟ بسیاری از آنان هر از چند گاهی به ایران میآیند، برای دیدار از سرزمین مادری. بسیاری که صاحب دانش، هنر و تخصصاند برای خدمترسانی، سمینار، گردهمایی علمی و… به وطن میآیند.»
دادگو با اشاره به این نکته که مدتهاست پروندهسازی های این شکلی دیگر خریدار ندارد اعتراض اش به تلویزیون و برنامه «هفت» را آغاز میکند و آنها را به تحریک کردن افراد برای اعتراض به لیست نهایی نامزدها متهم میکند:« از آنتن زنده رسانه ملی رسما تحریک صورت میگیرد اگر کسی بازمانده است، این گوی و میدان! فلان کس از فیلمی علیه شما طرفداری کرد، بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است. دلیل این دشمنی آشکار چیست؟ چرا یک «فیلمساز» در سطح مجری یک برنامه به اینگونه متزلزل میشود و مسائل شخصی دیگران را با عقاید شخصی خودش تبلیغ و تحریک میکند؟ در کانادا (شهرهای تورنتو، ونکوور، مونترآل) هر هفته یا بیشتر فیلمهای ایرانی، همان سینمایی که در ایران نمایش داده میشود، در سالن سینما به نمایش میرسد. جوانان باذوقی این موضوع را پی میگیرند. جمعیت ایرانی هم معمولا استقبال میکند. سلیقه بصری تماشاگر ایرانی در تهران و تورنتو یکی است! ازدحام میشود. فیلم میبینند و هرگز حتی موردی از این قبیل که روی آنتن رسانه ملی اظهار شد، پیش نیامده است.»
دادگو درباره مقوله دو تابعیتی بودن خودش گفته: «آخرین فیلمی که کار کردم، در دوران آقای احمدینژاد بود و دیدم بهتر است خودم را بازنشسته کنم؛ ولی با سینمای ایران قطعرابطه نکردم. فیلمنامه و طرح میخوانم و دوستان تهیهکنندهام با من در میان میگذارند و همه فیلمها را هم میبینم. به دوستان نظرم را درباره فیلمها میدهم و با سینمای ایران همراهی میکنم و دلم هم میتپد. کسی هم در سینمای ایران نیست که نداند من بخشی از سال را پس از بازنشستگی در کانادا میگذرانم. پس این کشف جدیدی نیست؛ اما چنین اظهارنظرهایی مبنی بر ترساندن ایرانیها، بیشتر شبیه تخیل است که اگر به کانادا برویم فلان میشود.»
او در جواب بهروز افخمی که گفته بود رای دادن به فیلمی مثل «ماجرای نیمروز» باعث میشود که داوران دو تابیعتی با آزار سازمان مجاهدین خلق در کانادا مواجه شوند گفته: «عاشورای امسال در بلندترین خیابان جهان به نام «یانگ استریت» در تورنتوی کانادا، شیعیان ایرانی دستههای عزاداری راه انداختند. دستهای منسجم که سنج، طبل، شیپور و پرچم عزا داشت و مرد و زن هم بودند. فقط پلیس مراقب بود ترافیک ایجاد نشود. درمجموع در این مسیر جلوی یک مغازه ایرانی ١۵، ١۶ نفر در دو گروه با پرچم شیر و خورشید و پرچم داس و چکش کمونیستها حضور داشتند که یک گروه شعار ضد«جمهوری اسلامی ایران» میدادند و کمونیستها هم به ساحت دین مقدس اسلام توهین میکردند. آن دسته بزرگ به مقصد رسید و در ظهر عاشورا جمعیت زیادی نماز خواند و بعد هم غذای قیمه میان جمعیت عزادار پخش شد. حالا سؤال من این است که چرا این جمعیت بزرگ را ندیدند! گفته بودند به آقای افخمی تعرض شده است، آنهم از سمت کمونیستها. ایشان حتما میدانند که مطابق قوانین کانادا، فریاد و اعتراض و… با هماهنگی پلیس امکانپذیر است؛ ولی تعرض، ضربوشتم و… عواقب وخیمی دارد و اساسا اتفاق نمیافتد.»
البته تهیهکننده «برج مینو» در ادامه این گفتوگو هیات داوران را هم خالی از اشکال و خطا ندانسته و گفته: «مگر میشود در داوری نقطه ضعف نداشت و مگر همه ما مصون از خطا هستیم؟! نقد اول اینکه ٣٣ فیلم برای بخش مسابقه خیلی زیاد است. بعد از این نباید این تعداد فیلم شرکت داده شود. مورد دیگر اینکه در یکی، دو بخش باید کاندیداهای بیشتری معرفی میکردیم و امکان اهدای دیپلم افتخار هم داشتیم. در چند مورد کاندیداهایمان بیشتر از پنج مورد بود که ناچار به حذف شدیم. دیگر اینکه باید یک سیمرغ بلورین به «هنر و تجربه» میدادیم که آییننامه اجازه نداد. مورد دیگر اینکه باید از همان ابتدا کاندیداهای سیمرغ بلورین بخش «استعداد درخشان» را اعلام میکردیم.»
و بالاخره بحث سیمرغ بلورین مشترک در بخش بهترین بازیگر نقش اول زن به لیلا حاتمی برای «رگ خواب» و مریلا زارعی برای «زیر سقف دودی». خیلیها معتقد بودند تنها یک جایزه به لیلا حاتمی تعلق داشته و سیمرغ اهدایی به زارعی کاملا بیخود و بیجهت و بودار است. اکثرا هم در مورد غیرقانونی بودن این مسئله به بند ۸ آیین نامه جشنواره فجر اشاره میکنند که میگوید جایزه هم عرض به دو برنده اعطا نمیشود.
دادگو در توضیح این انتخاب عجیب در بخش بهترین بازیگر زن گفته: «خیلیها گشتهاند، نقاطی را پیدا کردهاند و گفتهاند طبق آییننامه جشنواره دو سیمرغ به یک کار داده نمیشود. البته یک بند را نخواندهاند که دبیر جشنواره میتواند تصمیم بگیرد. فیلمهای «رگ خواب» به دلیل بازی خانم حاتمی و «زیر سقف دودی» با بازی خانم مریلا زارعی را دو بار دیدیم و بقیه را هم مقایسه کردیم. امسال سال زنان بود. درباره مردها هم بحثهای زیادی داشتیم؛ ولی به دوباره دیدن نرسید و در عرصههای نقش اول و دوم زنان، طراحی لباس، کارگردانی و… همهجا زنها درخشیدند و معدل زنها خیلی بالاتر از مردان سینما بود. خیلی هم از این بابت خوشحالیم. خانمها حاتمی و زارعی دو نقش داشتند که نقش کاملا محوری بود از نظر بازی، درک شخصیت، برونداد شخصیت…. یادمان باشد بازیگران زن، بازیای که میتوانند بکنند بیشتر در صورت است نه اندام. مردها میتوانند ریاکشنهای زیادی داشته باشند؛ اما زنها محدودیت دارند و درآوردن این دست نقشها با این محدودیتها، واقعا «هنر» است. درست است که خانم زارعی در «اسرافیل» هم بازی خوبی دارد؛ اما در «زیر سقف دودی» در نقش زنی است که خود را ازدسترفته میپندارد. این قصه بهشدت نزدیک به نقطه ملتهب زندگی خانوادگی شهری شده است. پوران درخشنده با درایت و تسلط آن را ساخته و خانم زارعی، زن این نقش را کاملا درک کرده و در آنجا افتاده است. به همین جهت هر دو ایشان را واجد جایزه دانستیم.»
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.