امروز : جمعه, ۱۹ خرداد , ۱۴۰۲ - 21 ذو القعدة 1444
رهبر انقلاب در مورد فردوسی چه می گویند؟
آرت گیل؛ فردوسی را یک «حکیم الهی اسلامی» بدانید و بس!
من موافقم که از فردوسى تجلیل شود، شاهنامه تحلیل شود و حکمت فردوسى استخراج گردد تا همه بدانند که این حکمت، اسلامى است یا غیر اسلامى.
مقام معظم رهبری در بهمن ماه سال ۸۱ در دیدار جمعی از اعضای انجمن اهل قلم می فرمایند: «من موافقم که از فردوسى تجلیل شود، شاهنامه تحلیل شود و حکمت فردوسى استخراج گردد تا همه بدانند که این حکمت، اسلامى است یا غیر اسلامى. این بزرگداشتى هم که برگزار شد، اصلا به دستور و خواست من بود؛ منتها چون اواخر ریاست جمهورى ام بود، به آقاى مهندس حجت گفتم که دنبال نمایید و فردوسى را بزرگ کنید. فردوسى باید هم بزرگ شود. فردوسى در قله است.»
در طول تاریخ در فضای اندیشه سیاسی و برای دسته بندی نخبگان ادیب، شاعر، دانشمند و عالم همواره نزاع هایی در بین جریان های فکری و نحله های اندیشه ای شکل می گیرد و تلاش می شود تا خط مشی و مدل فکری نخبگان تاریخی به سود جریان های فکری صادره شود. امروزه این نزاع، یا به شیوه ثبت کردن آثار شخصیت ها در مجامع بین المللی به نام یک کشور انجام می شود و یا آنکه با تفسیر و تاویل های گوناگون شخصیت مورد نظر را هم مسلک خویش معرفی می نمایند.
حکیم ابوالقاسم فردوسی یکی از این شخصیت های برجسته است که از اوایل انقلاب اسلامی ایران بدین سو همواره موضوع این نزاع قرار گرفته است.
مقام معظم رهبری در یکی از مهمترین سخنان خود که در رابطه با فردوسی داشته اند در سال ۱۳۷۰ به این مسئله اشاره فرموده اند: «آنهایی که زرتشتی مسلکند، خوششان می آمد که به زرتشتی گری تظاهر کنند و چیزی دربارهی فردوسی بگویند؛ اما حقیقت قضیه که این نیست. این شاهنامه فردوسی در مقابلمان است. شما خیال می کنید که اگر در شاهنامه فردوسی چیزی بر خلاف مفاهیم اسلامی وجود داشت، این قدر در جوامع اسلامی جا می افتاد؟ شما می دانید که در این نسل های گذشته، مردم ما چقدر دینی بوده اند. در کدام خانه و کدام ده و کدام محله، شاهنامه نبود یا خوانده نمی شد؟ همه جا می خواندند و منافاتی هم با مفاهیم اسلامی نمی دیدند.»
بیان کنایه آمیز بسیاری از آداب و رسوم که فردوسی در قالب داستانی اساطیری آن ها را بیان کرده افرادی را که سعی در زرتشتی جلوه دادن فردوسی دارند، با چالش مواجه نموده است. تاکیدهای فراوان فردوسی بر موحد بودن خویش در جای جای شاهنامه و به کار بردن جهان بینی مبتنی بر توحید اسلامی، جای شک و شبهه را در این رابطه از بین می برد. و بیان برخی ناهنجاری های اجتماعی از جمله ازدواج میان محارم که در مورد بهمن و دخترش در شاهنامه به آن اشاره شده عملا کنایه ای به سنت های موجود در جامعه بوده که قرینه های مربوط به تاکید فردوسی بر موحد بودن، به خواننده اجازه نمی دهد این سنت ها را مورد تایید صاحب شاهنامه بداند.
مقام معظم رهبری در بخش دیگری از همان سخنرانی سال ۷۰ می فرمایند: «خوشبختانه ادبیات سلف ما همه اش در جهت ارزش های الهی و اسلامی است؛ از جمله همین شاهنامه که شما به آن اشاره کردید. اول انقلاب عده ای از مردمِ بااخلاصِ بی اطلاع رفته بودند قبر فردوسی را در توس خراب کنند! وقتی من مطلع شدم، چیزی نوشتم و فورا به مشهد فرستادم؛ که آن را بردند و بالای قبر فردوسی نصب کردند؛ نمی دانم الان هم هست یا نه. بچه هایی که به آنجا می رفتند، چشمشان که به شهادت بنده می افتد، لطف می کردند و می پذیرفتند و دیگر کاری به کار فردوسی نداشتند! حقیقت قضیه این است که فردوسی یک حکیم است؛ تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الان چند صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم می گویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی.
شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی، یک ذره حکمت زرتشتی وجود دارد. فردوسی آن وقتی که از اسفندیار تعریف می کند، روی دینداری او تکیه می کند. می دانید که اسفندیار یک فرد متعصبِ مذهبیِ مبلغ دین بوده که سعی کرده پاکدینی را در همه جای ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، تیپ حزب اللهی های امروز خودمان است؛ آدم خیلی شجاع و نترس و دینی بوده است؛ حاضر بوده است برای حفظ اصولی که به آن معتقد بوده و رعایت می کرده، خطر بکند و از هفت خان بگذرد و حتی با رستم دست و پنجه نرم کند. وقتی شما شاهنامه را مطالعه می کنید، می بینید که فردوسی روی این جنبه دینداری و طهارت اخلاقی اسفندیار تکیه می کند. با این که فردوسی اصلا بنا ندارد از هیچ یک از آن پادشاهان بدگویی کند، اما شما ببینید گشتاسب در شاهنامه چه چهره ای دارد، اسفندیار چه چهره ای دارد؛ اینها پدر و پسر هستند. فردوسی بر اساس معیارهای اسلامی، به فضیلت ها توجه دارد؛ در حالی که بر طبق معیارهای سلطنتی و پادشاهی، در نزاع بین گشتاسب و اسفندیار، حق با شاه است. «به نیروی یزدان و فرمان شاه» یعنی چه؟ یعنی هرچه شاه گفت، همان درست است؛ یعنی حق با گشتاسب است؛ اما اگر شما به شاهنامه نگاه کنید، می بینید که در نزاع بین اسفندیار و گشتاسب، حق با اسفندیار است؛ یعنی اسفندیار یک حکیم الهی است.
فردوسی از اول با نام خدا شروع میکند؛ «به نام خداوند جان و خرد؛ کزین برتر اندیشه بر نگذرد»؛ تا آخر هم همین طور است؛ فردوسی را با این چشم نگاه کنید. فردوسی، خدای سخن است؛ او زبان مستحکم و استواری دارد و واقعا پدر زبان فارسی امروز است؛ او دلباخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی بود؛ شاهنامه را با این دید نگاه کنید.»
تاکید رهبری بر صفت «حکیم» که در طول تاریخ به فردوسی اطلاق شده برای تعیین تکلیف نهایی گرهی که در مورد مشرب فکری وی وجود دارد راهگشاست. ایشان در سال ۹۰ نیز در جلسه ای دیگر مجددا به این مفهوم تاکید فرموده اند: «از فردوسی بگیرید تا مولوی و سعدی و حافظ و جامی. فردوسی، حکیم ابوالقاسم فردوسی است. به یک آدم داستان سرا، اگر صرفا داستان سرا و حماسه سرا باشد، حکیم نمی گویند. این «حکیم» را هم ما نگفتیم؛ صاحبان فکر و اندیشه در طول زمان او را حکیم نامیدند. شاهنامه فردوسی پر از حکمت است. او انسانی بوده برخوردار از معارف ناب دینی. همه آنها حکیم بودند؛ سرتاپای دوانینشان پر از حکمت است.»
انتهای پیام/http://Honargil.ir
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.